فرسنگ ها دوری

اشعار، دوبیتی وغزلیات ناب

فرسنگ ها دوری

اشعار، دوبیتی وغزلیات ناب

درباره بلاگ

اشعار، دوبیتی وغزلیات ناب

آخرین مطالب
۲۴ خرداد ۰۱ ، ۱۳:۴۸

مادر <3

دستان مادرم یخ زده بود و هیچ کلمه ای دیگر از لبانش جاری نمی شد. این نخستین ملاقات من با مرگ بود
مادرم دیگر نمی توانست صدایم کند و دردهایش را با من قسمت نماید.
مرگ او پایان دردهایش بود ومن او را می دیدم که همچون همیشه به آرامی ، آرام تر از همیشه خفته است.
هیچگاه صورت مادرم را به آرامشی که هنگام مرگ داشت ندیده بودم . با این همه اما به خودم حق می دهم که برای نبودنش ، ندیدنش و برای دلتنگ شدن برایش ، گریه کنم.

 

 


اشتراک گذاری:
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱/۰۳/۲۴

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی